بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

آخرین مطالب
آخرین نظرات

۴۷ مطلب با موضوع «گرافیـــک» ثبت شده است

حاج آقا مجتبی(رضوان الله )

چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۱۷ ب.ظ

سلام بر تو ای مسافر معراج در روز اربعین ... شب های جمعه ،کربلا ،ما غفلت زدگان را فراموش نکن!

شهر ما

دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۰۳ ب.ظ

شهید

تقدیم به گمنامان زمینی...یا همان مشهوران آسمانی

ماجرا این است ....

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود و تو را برای تنفس می برند کربلای ایران ... و آنجا با روضه ی حسین (ع)نفس تازه می کنی ...

دم ... بازدم ....دم ...بازدم ....

و وای از وقتی که بعد از روضه ی وداع بر می گردی به آغوش شهر ...

می خواهی فریاد بزنی ! "گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را" اما دریغ که نفسی بالا نمیاد و اینبار فقط :

دم... "بدون بازدم " وسکوت .. سکوت ..سکوت

 

 

کاملا با ربط: گفتم مادر پایت درد می کند مثل طلائیه همین پائین نزدیک اتوبوس بشین ... گفت : مادر شلمچه پا دردم خوب می شه ...پسرم اون بالا منتظر مادرشه ...

خداحافظ ای برادر زینب ....

يكشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۱۰ ب.ظ

... گوشه ای آرام می نشینم و ارام به فکر فرو می روم ...

چند روزی به غروب ماه صفر نمانده و یک به یک روزهای این دو ماه را مرور می کنم .........

و می رسم به انتها که باید پیراهن عزایم را در بیاورم .... حال این منم که مانده ام چه کنم

هاج و واج ...یا حاج و واج ... هنوز غم حسرت کربلا ....

دفترم را مرور می کنم ...

مخلص حرف دلم را پیدا می کنم .... و می نویسم :

باشد قرار و وعده ی ما جنت الحسین ....دنیا برای سینه زدن جایمان کم است  .

صفر

9 دی

يكشنبه, ۴ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۴۱ ب.ظ

 

9 دی

طرح نوشت :کنایه !  کاش بودم عاشورا .....................

راستی در عاشورا خوانده ای! ....یوم فرحت به آل .........

 

"نوری زاد"

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۰، ۰۴:۱۷ ب.ظ

 

 

تقدیم به مردک .....نه ! خاله زنک وراج .... محمد نوری زاد

از وقتی که آمده ای بیرون محصور شده ای.... می دانم دردت چیست .... امکانات هتل اوینت را دیده ام !

 

پ.ن : وراجی هایت را تمام کن .... دستت قلم می شود ... و دیگر توان استفاده از قلم را

حتی برای نگاشتن غلط کردم نخواهی داشت ..... حال خود دانی مردک شهرت پرست ....

 

 

پ.ن : این روزها جلبک ها تو را "حر" خطاب می کنند ... اما آزاده ی سید الشهدا ء (ع)..............

فدایی مولا شد .... عبد شد .... شهید شد .... اما آزاد شده ی ....ره بر .... چه شباهتی داری !

"نامه احسان محمد حسنی را  هم بخوانید در سایت حسین قدیانی "

 

بس کن رباب (س)..... "محرم"

چهارشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۰، ۰۱:۰۸ ب.ظ

 

علی اصغر ع

پ.ن: گاهی میان روضه ها مرور می کنم .......آب ...... عطش ...... سقا .......

حتما بخوانید .... و اگر بارانی ......دعا

 

 

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است

 دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است

 

 کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده

 گهواره نیست دست خودت را تکان نده

 

 با دست های بسته مزن چنگ بر رخت

 با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

 

 بس کن رباب حرمله بیدار می شود

 سهمت دوباره خنده انظار می شود

 

 ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود

 از روی نیزه راس عزیزت رها شود

 

 یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده

 دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

 

 گرچه امید چشم ترت نا امید شد

 بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

 

 پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

 گهواره نیست دست خودت را تکان مده

 

 با خنده خواب رفته تماشا نمی کند

 مادر نگفته است و زبان وا نمی کند

 

 بس کن رباب زخم گلو را نشان مده

 قنداقه نیست  دست خودت را تکان مده

 

 دیگر زیادت این غم سنگین نمی رود

 آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود

 

 بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود

 این گریه ها برای تو اصغر نمی شود

.......ب بار ای بارو ن ب بار ..............للحق

"محرم"

چهارشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۴۳ ق.ظ

 

محرم

پ.ن: ای عجل این چند روزه دور ما را خط بکش

وعده ی ما عصر عاشورا کنار قتلگاه .......

.... این روزها حال و هوای نت هم برای محرمیان عوض شده ....

اما هنوز من در پیچ تاب کانکشن خودم هستم .....

راستی ! هیچ می دانی در دلم جا کرده ای ؟!

عید غدیر

شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۰، ۰۹:۵۹ ق.ظ

 

عید غدیر

پ.ن : من هیچم و به هیچ نیرزد دعای من ..... حل شود صد مشکلم با گفتن یک یا علی (ع)

. . . ..  .. . . . .. . . . . . . . .

ما منتظریم تا محرم گردد .....هنگامه ی انتقام فراهم گردد

به سوی محرم 2

چهارشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۰، ۰۵:۲۱ ب.ظ
 

 

اصلی

پ.ن : تا محرم چیزی نمانده ..... با تو ام... با خودت    " ای دل " کجای کاری ؟

می مانی یا . . .

یا ستارالعیوب ...

 

بسوی محرم . . .

يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۰، ۰۷:۴۹ ب.ظ

 

محرم

از بعد مسلمیه هوای تو هوائیم می کند و در شهادتین عرفه وقتی با اعضاء و جوارحت شهادت می دهی ... دلم سخت گریز می زند به روضه ها . . .روزی چند بار پنجره اتاقم رابرای استشمام بوی اسپند ماه تو باز می کنم و زیر لب می خوانم ...

 می زنه قلبم داره میاد دوباره باز بوی محرم ....

-----------------------------------------------

" این چندمین محرم است که بی تو . . . "

---------------------------------------

هنوز در پی کارهای "بچه حزب اللهی دات آی آر "هستم با دعای خیرتان یاریم کنید ...

 تا اماده شدن ۱۰۰٪  این کم را قبول کنید ... للحق