بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

فاطمیه ...

دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۷:۲۳ ب.ظ


 

(طرح رو بخاطر نظرات حذف کردم )

پینوشت : مادر دو بخش دارد.... "ما " و "در"

ما هر چه می کشیم از بخش دوم است .

سیاه می پوشی و می خواهی فریاد بزنی یتیم شده ایم مردم ....ولی سر و صدای کارناوال عروسی نمی گذارد.

*****سخت گرفتار دنیا شده ام و محتاج دعایتان . عذر خواهم برای مدتی شاید نتوانم پست بگذارم****

شهر ما

دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۰۳ ب.ظ

شهید

تقدیم به گمنامان زمینی...یا همان مشهوران آسمانی

ماجرا این است ....

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود و تو را برای تنفس می برند کربلای ایران ... و آنجا با روضه ی حسین (ع)نفس تازه می کنی ...

دم ... بازدم ....دم ...بازدم ....

و وای از وقتی که بعد از روضه ی وداع بر می گردی به آغوش شهر ...

می خواهی فریاد بزنی ! "گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را" اما دریغ که نفسی بالا نمیاد و اینبار فقط :

دم... "بدون بازدم " وسکوت .. سکوت ..سکوت

 

 

کاملا با ربط: گفتم مادر پایت درد می کند مثل طلائیه همین پائین نزدیک اتوبوس بشین ... گفت : مادر شلمچه پا دردم خوب می شه ...پسرم اون بالا منتظر مادرشه ...