بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

آخرین مطالب
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

علامه مجلسی(نورالله مرقده) در کتاب شریف بحارالانوار ج 45/ص 114 اینطور ذکر می فرمایند:

(اَقوَل رأیتُ فی بغض الکتب المعتبره رَوی مرسلاً عن مسلم الجَصّاص)

معنی: مولف (یعنی علامه مجلسی) می گوید: دیدم در بعضی از کتابهای معتبره روایتی مرسل از مسلم گچکار...

تا قسمتی که می فرماید در ص 115 : ( فَنَطَحَت جبینُها بمقدم المَحمل حتی رأینا الدِّم یَخرُجَ مِن تحتِ قتاعِها )

((پس کوباند پیشانیش را به جلوی محمل تا اینکه دیدیم خون از زیر مقنعه اش جاری شده است))

توضیح:
علامه مجلسی محدّث است یعنی حدیث شناس است وقتی این حدیث را ایشان معتبر می داند احتمال اعتبار حدیث بیشتر است.

و باز علامه مجلسی در کتاب دیگر خودشان به نام جلاءالعیون ص 717 این روایت را ذکر فرموده اند.

شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ج 1 ص 753 این روایت را ذکر کرده اند.

در کتاب نفس المهموم این روایت ذکر شده است.

آیت الله شیخ علی فلسفی که یکی از علماء مشهد است در کتاب حضرت زینب(س) که خود ایشان نگارش فرموده اند و هنوز خطی است و چاپ نشده است این حدیث را نقل می فرمایند و 10 نظریه درباره ی این حدیث ذکر می فرمایند.

این تواتر بیان حدیث نشان گر معتبر بودن این حدیث می باشد.

  • محسن هادی

نظرات  (۲۱)

مرحوم بروجردی در حیات شریفشان گفتند امسال چون انگلیسیها بدنبال وحشی نشان دادن شیعه هستند قمه زدن در ملا عام حرام است اصفهانیها که محضر ایشان بودند گفتند آقا ما تمام سال مقلد شمائیم محرم مقلد امام حسین(ع).
عزیز بچه حزب اللهی شما مقلد هر که میخواهی باش ولی بچه حزب اللهی وقتی بچه حزب الله است که چشمش به دهان رهبر باشد ! واقعا تاسف خوردم !
پاسخ:
امیری حسین
عزیز دل علامه مجلسی کتاب شریف بحارالانوار را گردآوری فرمودند و خود ایشان به کرات افاضه فرمودند که هر آنچه بوده جمع آوری شده و اعتبارسنجی آن به عهده خواننده است کمااینکه حدیث رفع القلم نیز دوستان شما از همین کتاب نقل میکنند در این زمینه پیشنهاد میکنم با مراجع متخصص رجالی مشورت و نشستی داشته باشید .
سند جلاءالعیون ، منتهی الامال و نفس المهموم معتبر نیست هر سه کتاب روبروی من است و هیچ یک اعتبار ندارد و چنین عبارتی بصورت عین یا مشابه در آن قید نشده است کتاب مرحوم فلسفی را هم که شما دسترسی بدان دارید بنده برای پذیرفتن باید مشاهده کنم .
پس تواتری که می فرمایید خود اصل شبهه است .
ضمن آنکه شما که معتقدید در کربلا مقنعه یا معجر از ناموس کبری گرفتند که خود این مطلب کذب است چگونه روایت میکنید که خون از زیر مقنعه جاری بود؟
برادر گرامی
من استدلال مرحوم علامه طباطبایی را ذکر کردم که مورد وثوق همه علمای اخباری و اشعاری عصر حاضر هستند ایشان فرمودند : ناقه اسرای کربلا بدون جهاز یا محمل بود پس حضرت زینب نمی توانست چنین کند و ضمن آنکه راوی جاری شدن خون را دیده چگونه حضرت می توانست سر به محملی بکوبد که هرگز وجود نداشته است ؟
ضمن آنکه چگونه زینب کبرایی را اسوه صبر می خوانیم که بیقراریش منجر به سر شکستن است حال آنکه ایشان بزرگ کاروان پس از حضرت سجاد بوده و چنانچه فعل اینچنینی از ایشان سر بزند حجت برای دیگر کاروانیان تمام است و آنها چه باید بکنند ؟
عزیزم به این کتب مراجعه بکن اینترنتی جواب نده مشکل ما اینه که کتاب کم میخونیم و اعتبارسنجی مون بشدت ضعیفه . رهبری تو این زمینه 20 سال رهنمود داد ما بچه حزب اللهی ها حرفش رو معطل گذاشتیم !

پاسخ:
امیری حسین
راوی این داستان فردی است بنام مسلم جصّاص(گچکار) و او ماجرا را این‏گونه نقل می‏کند:‏

" وقتی در حال بازسازی دروازه اصلی شهر کوفه بودم، هیاهویی شنیدم؛ به سمت هیاهو حرکت کردم و دیدم که اسرای عاشورا در کجاوه بودند.

وقتی یزیدیان سر بریده امام حسین (ع) را بالای نیزه بردند، حضرت زینب(س) با مشاهده این صحنه و از فرط ناراحتی، سر خود را به چوب محمل کوبید و خون از زیر مقنعه ایشان جاری شد "



اولاً:‏ از نظر سندی این داستان شدیداً ضعیف است؛ این مطلب برگرفته از کتابی بنام نورالعین فی مشهدالحسین است که نویسندة آن مشخص نیست و تنها برخی آن را به ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده‏اند که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بوده.‏

بسیاری از علما به بی‏اعتباری آن صحّه گذاشته‏اند؛ چنانچه عالم بزرگوار آیت الله حاج میرزا محمد ارباب در خصوص بی‏اعتبار بودن کتاب نورالعین و بی‏اساس بودن گفته‏های مسلم جصّاص تاکید دارد.‏

همچنین محدث بزرگوار مرحوم شیخ عباس قمی صاحب منتهی‏الآمال و مفاتیح الجنان، در این خصوص می‏نویسند:‏

نسبت سر شکستن به حضرت زینب(س) بعید است؛ چون ایشان عقیلة بنی هاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است.‏
وی سپس با استناد به کتابهای معتبر تاریخی اثبات می‏کند که اسرای کربلا را بر ناقه‏های عریان و بی‏جهاز نشانده بودند و اصلاً محمل و هودجی در کار نبود تا آن حضرت سرش را به آن بکوبد!‏

مشکل دومِ سندی این روایت، آن است که سلسله سند و راویان آن در هیچ منبعی ذکر نشده است.‏



ثانیاً:‏ همان طور که در روایات قبل دیدید، این‏گونه رفتارها مورد نهی حضرات معصومین است؛ خصوصاً امام حسین(ع)، مصیبت‏دیدگان کربلا را، از چنین اعمالی نهی‏کرده بودند.

‏ سؤالی که در اینجا مطرح است، این است که اگر امام حسین(ع) خواهرشان را قسم دادند و حتی تذکر دادند که مبادا شیطان صبر از کَفَت برُباید، با این فرض چطور ممکن است حضرت زینب(س) اقدام به شکستن

سر خود کنند؟!‏

آیا تذکرامام حسین در شب عاشورا را فراموش کردند؟!‏ به یقین حضرت زینب(س) که از اولیای خاص الهی

هستند و از علم لدنّی بهره‏مند بوده اند، ممکن نیست برخلاف تذکّر امام(ع) چنین عملی را مرتکب شده باشند.‏

لذا با توجه به روایاتی که حضرت زینب (س) را اسوة صبر، رضا و خویشتن‏داری معرفی کرده اند،

قبول چنین وقایعی بسیار سخت ( وغیر ممکن ) است.‏

ثالثاً:‏ در ضعف مضمون و غیر قابل اتکا بودن این روایت، همین بس که در بیتی از اشعار منتسب به حضرت زینب (س) در این روایت، حضرت امام حسین(ع) به سنگدلی و قساوت قلب متهم شده است؛ بدیهی است که معرفت بی‏بدیل عقیلة بنی‏هاشم اجازه اهانت به امامی چنان والا مقام را ولو با انگیزه تمسّک به صنایع ادبی، قابل توجیه نمی‏داند.‏
رابعاً:‏ حتی اگر بر فرض محال این داستان صحت داشته باشد و حضرت زینب(س) در آن وضعیت بحرانی که برای اولین بار سر برادرش را بر نیزه دیده است سر خود را به محمل زده باشد، این حاکی از شدّت تأثر و اندوه آن حضرت است و هیچ معلوم نیست که ایشان به قصد سرشکستن این کار را کرده باشند و دلیلی بر جواز این کاردر شرایط عادی نیست؛ در آن صورت نیز فقط می‏توان در شرایطی مشابهِ آنچه بر حضرت زینب (س) گذشته (دیدن سر امام (ع) بر نیزه ) آن را تجویز کرد.‏

مؤید این مطلب آن است که نه در مورد حضرت زینب(س) و نه در مورد سایر زنان حرم، نقل نشده که در سالگرد عاشورا به اعمالی مثل آن اقدام کرده باشند.

اگر بر فرض محال چنین گفته‏ای صحت داشته باشد، عمل قمه‏زنان با فعل حضرت زینب(س) تفاوت آشکار دارد.‏ قمه زنی اختیاری، آن هم در زمانه ای که دنیا به دنبال معرفی مسلمانان به عنوان تروریست و خشن و خون ریز می باشد، با سرشکستن از روی فشار و در شرایط ویژه، اصلا تناسبی ندارد؛

هر چند با دلائل ارائه شده، روشن شد که نسبت دادن این عمل به حضرت زینب (س) از طریق این روایت ضعیف، جفا در حق آن حضرت است.
حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند

وبارها گفته ایم یا لیتنی کنت معک!!
و غافل از رسالت امروزمان
فاین تذهبون؟؟!!
×××××××××××××××××××
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم
دکتر علی شریعتی
ihttp://miqat.blogfa.com/
باسلام خدمت شما .
شمارو به وبم با پست جدید دعوت میکنم :
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
با سلام ...
با مطلب "دانشگاه ، یا محلّ پَسرَفتِ دینی ..." بروزم ...
حـــــــرف دل:www.sakha.mihanblog.com
یا زهرا.س.
سلام!
بروزم!
راوی این داستان فردی است بنام مسلم جصّاص(گچکار) و او ماجرا را این‏گونه نقل می‏کند:‏

" وقتی در حال بازسازی دروازه اصلی شهر کوفه بودم، هیاهویی شنیدم؛ به سمت هیاهو حرکت کردم و دیدم که اسرای عاشورا در کجاوه بودند.
وقتی یزیدیان سر بریده امام حسین (ع) را بالای نیزه بردند، حضرت زینب(س) با مشاهده این صحنه و از فرط ناراحتی، سر خود را به چوب محمل کوبید و خون از زیر مقنعه ایشان جاری شد "
اولاً:‏ از نظر سندی این داستان شدیداً ضعیف است؛ این مطلب برگرفته از کتابی بنام نورالعین فی مشهدالحسین است که نویسندة آن مشخص نیست و تنها برخی آن را به ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده‏اند که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بوده.‏
بسیاری از علما به بی‏اعتباری آن صحّه گذاشته‏اند؛ چنانچه عالم بزرگوار آیت الله حاج میرزا محمد ارباب در خصوص بی‏اعتبار بودن کتاب نورالعین و بی‏اساس بودن گفته‏های مسلم جصّاص تاکید دارد.‏
همچنین محدث بزرگوار مرحوم شیخ عباس قمی صاحب منتهی‏الآمال و مفاتیح الجنان، در این خصوص می‏نویسند:‏
نسبت سر شکستن به حضرت زینب(س) بعید است؛ چون ایشان عقیلة بنی هاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است.‏
وی سپس با استناد به کتابهای معتبر تاریخی اثبات می‏کند که اسرای کربلا را بر ناقه‏های عریان و بی‏جهاز نشانده بودند و اصلاً محمل و هودجی در کار نبود تا آن حضرت سرش را به آن بکوبد!‏
مشکل دومِ سندی این روایت، آن است که سلسله سند و راویان آن در هیچ منبعی ذکر نشده است.‏
ثانیاً:‏ همان طور که در روایات قبل دیدید، این‏گونه رفتارها مورد نهی حضرات معصومین است؛ خصوصاً امام حسین(ع)، مصیبت‏دیدگان کربلا را، از چنین اعمالی نهی‏کرده بودند.
‏ سؤالی که در اینجا مطرح است، این است که اگر امام حسین(ع) خواهرشان را قسم دادند و حتی تذکر دادند که مبادا شیطان صبر از کَفَت برُباید، با این فرض چطور ممکن است حضرت زینب(س) اقدام به شکستنسر خود کنند؟!
آیا تذکرامام حسین در شب عاشورا را فراموش کردند؟!‏ به یقین حضرت زینب(س) که از اولیای خاص الهی
هستند و از علم لدنّی بهره‏مند بوده اند، ممکن نیست برخلاف تذکّر امام(ع) چنین عملی را مرتکب شده باشند.‏
لذا با توجه به روایاتی که حضرت زینب (س) را اسوة صبر، رضا و خویشتن‏داری معرفی کرده اند،
قبول چنین وقایعی بسیار سخت ( وغیر ممکن ) است.‏

ثالثاً:‏ در ضعف مضمون و غیر قابل اتکا بودن این روایت، همین بس که در بیتی از اشعار منتسب به حضرت زینب (س) در این روایت، حضرت امام حسین(ع) به سنگدلی و قساوت قلب متهم شده است؛ بدیهی است که معرفت بی‏بدیل عقیلة بنی‏هاشم اجازه اهانت به امامی چنان والا مقام را ولو با انگیزه تمسّک به صنایع ادبی، قابل توجیه نمی‏داند.‏
رابعاً:‏ حتی اگر بر فرض محال این داستان صحت داشته باشد و حضرت زینب(س) در آن وضعیت بحرانی که برای اولین بار سر برادرش را بر نیزه دیده است سر خود را به محمل زده باشد، این حاکی از شدّت تأثر و اندوه آن حضرت است و هیچ معلوم نیست که ایشان به قصد سرشکستن این کار را کرده باشند و دلیلی بر جواز این کاردر شرایط عادی نیست؛ در آن صورت نیز فقط می‏توان در شرایطی مشابهِ آنچه بر حضرت زینب (س) گذشته (دیدن سر امام (ع) بر نیزه ) آن را تجویز کرد.‏
مؤید این مطلب آن است که نه در مورد حضرت زینب(س) و نه در مورد سایر زنان حرم، نقل نشده که در سالگرد عاشورا به اعمالی مثل آن اقدام کرده باشند.
اگر بر فرض محال چنین گفته‏ای صحت داشته باشد، عمل قمه‏زنان با فعل حضرت زینب(س) تفاوت آشکار دارد.‏
قمه زنی اختیاری، آن هم در زمانه ای که دنیا به دنبال معرفی مسلمانان به عنوان تروریست و خشن و خون ریز می باشد، با سرشکستن از روی فشار و در شرایط ویژه، اصلا تناسبی ندارد؛
هر چند با دلائل ارائه شده، روشن شد که نسبت دادن این عمل به حضرت زینب (س) از طریق این روایت ضعیف، جفا در حق آن حضرت است
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم..

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند
وبارها گفته ایم یا لیتنی کنت معک!!
و غافل از رسالت امروزمان
فاین تذهبون؟؟!!

سلام واقعا که به شما هم می شه گفت بچه حزب اللهی هنوز جنبه دو کلمه حرف رو نداری چه شکلی تو رو تو دانشگاه راه دادن(بسیجی بودی با سهمیه بسیج وارد شدی) واقعا برات تاسف خوردم یعنی این قدر سوختی که نتونستی کامنت منو بذاری
منو باش که می خواستم آدرس وبلاگمو برات بذارم ولی تو خیلی بچه ای هنوز سنت به این حرفا قد نمی ده جوجو
از این به بعد هم خیلی بهت سر می زنم تا بسوزونمت البته با حرف های منطقیم کلا شما مثل اینکه اهل کتاب و مطالعه نیستی موندم چه شکلی کتاب قلب سلیم رو خوندی نکنه اون رو هم با سهمیه خوندی
آقای محسن . . .

طرح حجابت رو هم دیدم خیلی قوی نبود از اونجایی که شما اهل انتقاد نیستی ولی من برای طرح حجابت چند تا ایراد گرفتم:
1 نقطه ج وب در حجاب بهتر که زیر هم باشه
2تقارن در کار خیلی مهم وشما اصلا تقارن رو در کارت رعایت نکردی واین کار پوستر لوگو چی
نکته: اگه بخوایم صفحه رو نصف کنیم گوشه سمت چپ خیلی مهم و اولین بار که یک نفر بخواد کار رو ببینه گوشه بیشتر توی چشم هست
3 بهتر بود در کارتون به جای اون گلها از نقوش ایرانی و گلهای ایرانی استفاده می کردین چون این حجاب نمایان گر یک زن ایرانی
چون شما از فونت فارسی استفاده کردی نه لاتین
چرا از رنگ نارنجی برای بک گرادنش استفاده کردی ؟

للحق که بچه حزب اللهی زیر برف میمونه ولی زیر حرف نمیمونه!!
آقا محسن هادی
اگه هر مطلب دیگه ای غیر این مینوشتی خودم میخواستم وبلاگتون رو به سخره بکشم
اما از تک تک کلمات متن پاسختون راضی ام!!

حزب الله هم الغالبون
محسن جان و امیرحسین جان عزیز
ابدا فکر نمیکردم از بررسی ای که با هم کردیم کسی بخواهد سوء برداشت بکند نمی خواستم بگویم اما حقیقتا اصل و غرض بنده از طرح بحث این بود که ما در وب که رسانه جهان شمولی است تلاش نکنیم تا آنچه مدنظر برخی سوءاستفاده گر است درج شود که قطعا این مهم برای ما که متخلق به زی و مرام رهبری هستیم پسندیده بنظر نمیرسد شخصا هر دو بزرگوار را میشناسم و شما را بچه حزب اللهی و ولایی میدانم اما درج مطالبی که خود صاحبان شریف کتب نیز اصل عمل را بعید می دانند در رسانه عمومی وب صحیح نمی دانم و بر قول خود پیرامون استدلالات مذکور استوار هستم .
پرچمدار حزب الله بمانید و پاینده باشید
سلام
.....
..
.
سلام
به عنوان یک نفرسوم عرض میکنم به جناب ترمه:
اولا اگر شما صاحب فضل وکمالاتید،اگر دانشگاه رفتید بدون سهمیه،وادعای روشنفکری ودوری از تحجر میکنید،پس چرا لحن سخنانتان اینگونه است؟
مگر کسی اینجا با شما دعوا دارد؟اگر انتقاد میکنید چرا بی ادبی میکنید؟
دلیل نشد اگر نظرتان کمی باتاخیر تایید شد یعنی که کسی برای حرفتان احترام قائل نیست.
دوما شما که فرق انتقاد را بابی ادبی نمی دانید ادعای منطقی بودن نکنید!
وبه جناب محسن هادی:
جواب هایتان(تفسیرتان) مخصوصا به حرف هایی از دکتر شریعتی راخیلی پسندیدم
واقعا تکبیر داشت!
طرح های گرافیکیتان هم حرف نداشت!خداقوت
ویک انتقاد اینکه دلیل نشد هرکس مخالف نظرتان سخن گفت حتما جلبک باشد
پس زود قضاوت نکنید
در آخر از اینکه به عنوان یک نفر سومی اظهار نظر کردم عذر میخواهم
ومن الله التوفیق
علی مدد
سلام
این لینک سایت های که در مورد سرزدن حضرت زینب به محمل پاسخ داده اگه دوستتون واقعا دنبال حقیقت مطلب
mohsenzade.com
www.tebyan.net
www.askdin.com
yasin31362.blogfa.com
www.imamreza.blogfa.com
چون خیلی دلت می خواست که وب یا میل بذارم برات آدرس میلم رو گذاشتم تا ... .
می خواستم به این دوستانتون بگم تا حالا چند تا طرح گرافیکی زدن .
اصلا می دونن گرافیک یعنی چی ؟
می تونم رشتوشون رو بپرسم؟
اگه من یه پیشنهاد می دم بابت دو طرحتون بخاطر اینه که خودم رشتم هنر و ادعایی هم ندارم فقط چون دیدم از روی علاقه کار می کنید و رشتتون هم نیست گفتم یه راهنمای بکنم ولی دیدم شما و دوستانتون اصلا اهل تبادل اطلاعات نیستید .
حالا هم من از ادب شما سیراب شدم
اول هم من شروع نکردم شما گفتید جلبک بعد ...
بد نیست یه سری به ساعت وبلاگتون بزنید.
من ادب ندارم تو که دم از حزب الهی بودن می زنی چرا بی ادبی
واقعا ائمه ما که صاحب کرم هستن مثل شما حرف می زنن یا اینکه ....
بد نیست بعضی موقعه ها به آدم بگن ساندیس خور تا بفهمه با بودجه بسیج چی کار می کنه نمی خوام تیکه بندازم ولی واقعا به راهی که می ری چقد اعتقاد داری ؟ واقعا مسیر شهدا رو طی می کنی؟ یا اینکه فقط از سهمیش بابت دانشگاه رفتنت یا کمتر شدن سربازیت می ری؟ به قول یه بنده خدای (که شاید بعدا اسمشو بگم‌)می گفت : این کار خیلی اشتباه که سهمیه می دن اون وقت پسر خاله زد نظام من هم به خاطر مزیت های بسیج می یاد توش
یه سوال واقعا شهدای ما با سهمیه عضو شدن یا بی منت بود همه کارشون؟ اون وقت شما می گید حقتون چه حقی پس کجا رفت اون بسیجی که همه کارش فقط برای خدا بود فی سبیل اله کجا رفت
با حرفی که زدی مشخص شد فقط برای سهمیه وارد بسیج شدی نه چیز دیگه
اگه یکی بهت حرفی زد توصبوری یا بهش می گی جلبک
اینکه می نویسی جلبک مگه می دونی من به جنبش سبز رای دادم یا نه؟
پس چرا تهمت می زنی؟
پاسخ:
محسن هادی : به دلیل کمبود فضا طی یک نظر جواب خواهم داد ...نظر بعدی را بخوانید
  • بچه حزب اللهی "محسن هادی "
  • علیکم السلام
    1- در مورد لینک ها عالیه از این بابت که خودتان پیگیرد ....احسنت
    لیکن من در لینک ها متاسفانه .....
    2-از اینکه میل گزاشتید هم ممنون ولیکن .... "تا ...." را متوجه نشدم
    دوست بزرگوار این وبلاگ یک طراح دارد و آن هم حقیر هستم .... در جوابتان هم قبلن گفتم .... نقد را می پذیرم ....نه ؟.....للحق را می پذیرم اما للنفس را .......نه !
    اما اینجا هم کسی مدعی نیست ....که طراح است .....لیک می بینم که چجور سنگ هنر و رشته تان را به سینه می زنید ....بزنید خیالی نیست .....
    اما چنان حرف می زنید که که گویی " هنر نزد "تر مه" است و بس ....؟!
    3-مجددا تاکید می کنم که دوست عزیز اگر روند مباحثه هردو دوست بزرگوار من را ببینید خواهید فهمید که آن ها بر سر قرار استنادات خود را عیان نموده و به استنتاج نهایی رسیده اند .....
    ...............................حالا ایراد نظر شما هم جای تامل دارد .........................
    - سیرابی ؟؟؟ بله خب اگر بی ادبی این است که وقتی نا حق به تو تهمت بزنند و بدانی که داری از خودی می خوری جواب را بدهی..... یا اینکه برای حفظ حرمت نظر را تائید نکنی برای اینکه عموم برداشت بد نکنند و فی نفسه همان هایی که منتظر چنین گاف هایی هستند ....دور برندارن و برای مباحثه پیشنهاد ایمیل را بدهی ....جالب است .... نکند برداشتتان ار ادب هم مثل برداشتتان از ادبیات شریعتی است ؟تهمت هم در ادبیاتت اصلن جایگاهی ندارد ... چه برسد در این صفحه نوشتتان ....!
    ادامه دارد : ...
  • بچه حزب اللهی " محسن هادی "
  • 5- ب س ی ج .... من کجا و اهل البیت (علیهما لسلام ).....
    چه قیاسی کردید ... زیبا و بجا ...
    به که می زنی برادر .....؟ به خودت .....به من ؟ اصلن بیا وقتت را بگذار و روزی یک بار از این حرف ها بزن .... بیشتر خودت را و تفکرت را نشان بده و باز هم فرار کن و برو من هم تائید می کنم کامنتت را .... دوست داری ؟
    ساندیس .... تذکر .... ....بودجه بسیج .... .... راه ...اعتقاد .....سهمیه .... چقدر از من می دانی ..... قاضی تو کیست ؟ نمی ترسی ؟ اینگونه یک تنه می روی ....
    در مورد بسیج هم ..... سوزاندیم "خسته نباشی " .... باز هم بیا ولی جنابتان اگر مرا می شناخت این گونه بذل رحمت نمی فرمودن هنوز هم دوست دارم آن لاین بیائید .... البته اگر حق را دنبال می کنید . جلبک یعنی چسبنده ....یعنی انعطاف پذیر ..... متوجه ای که ؟!
    --------------------------------------------------------------------------------------------------
    از پریشانی نوشته هایت غوغای درون ذهنت را می بینم .... که برای هدفی تلاش می کنی و آن هدف هم برای من معلوم است .... اما طی طریق هم ادابی دارد .......متوهم فکر نکن و جرقه های ذهنیت را معیار سنجش بقیه قرار نده ..... با
    آغوش باز منتظرتان هستم .... بچه حزب اللهی عادت دارد به این قوم انسان که خود را معراج رسالت انسانی می دانند و دیگران را اغیار از طرق افتاده ....
    فقط .... للحق !..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی