بفرمائید روضه ....
تا محراب ..... ویژه نامه سایت آقام برای شهادت امیر المومنین (ع)
روضه خوان : امام خامنه ای .
پی نوشت : حتمن بدانلودید .
تا محراب ..... ویژه نامه سایت آقام برای شهادت امیر المومنین (ع)
روضه خوان : امام خامنه ای .
پی نوشت : حتمن بدانلودید .
جانم به فدایت ! از کدام چاه برمی گردی حرفهایت به کدام چاه گفتی؟
بگو من هم خودم بیندازم به آن چاه امام عزیزم
گلزار شهدا / انتهای اتوبان بابایی مقابل دان امام حسین ع
پینوشت نمی نویسم دل نوشت می نویسم :
من با شما خو گرفته ام ....سالهاست . دل به دل راه دارد؟
فاتحه ای نثار روحشان و روحمان ...
سلام این شعر رو خوب یادتون که:
تفنگت را زمین بگذار.... که من بیزارم در دیدار این خونبار ناهنجار.... تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن.... من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن...ندارم جز زبان دل.دلی لبریز از مهر تو.....
یادتونم هست که خوانندش کی بود؟درست حدس زدید جناب استاد آواز ایران!!!"استاد!!!! شجریان" درست ۲ سال پیش در فراسوی مرزها این شعر لطف کردند خوندند در حمایت از مبارزینی که در کف خیابونهای جمهوری اسلامی غرق در خون بودند!!!!!!! اما امروز معلوم نیست کجا تشریف دارند تا باز هم هنر نمایی بفرمایند در حمایت از کشته های انگلیسی که به جرم اینکه حقشون و می خوان باید کشته شن... هنرنمایی کنن.(البته از ظاهر قضیه که معلومه کجا تشریف دارند...)
یه زمانی آدم میشه محبوب دل همه مردم کشورش اونم در لحظات ناب افطارهای ماه مبارک رمضان... یه زمانی... .
............................................"انگلـــــــــــــــــــــیس"...........................................
عکس ها تقدیم به همه ی مدعیان که سال ۸۸ تمدن و فرهنگ این کشورها را به رخ می کشیدند
..........."انـــــــــــــــسانـــــــــــــــــــــــم آرزوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت".............
بعد از ظهر یکی از روزهای گرم اردیبهشت 1366، "مسعود دهنمکی" آمد تا با هم به ملاقات "محسن شیرازی" در بیمارستان سجاد در میدان فاطمی برویم. محسن در عملیات کربلای هشت شدیدا مجروح شده بود و دستهایش توان حرکت نداشتند.
من، سیامک و مسعود، به بیمارستان رفتیم و ساعتی را پهلوی محسن ماندیم که نزدیک افطار شد. باز دوباره شیرینکاری مسعود گل کرد؛ او که ظاهرا تازه حقوق ماهانهی بسیجش را گرفته بود، گیر داد که افطاری برویم بیرون. با وجود مخالفتهای دکتر و پرستارها، هرطور که بود، برای یکی دو ساعت مرخصی محسن را گرفتیم و سوار بر تاکسی، به پیشنهاد مسعود، به طرف پارک ملت رفتیم.
مسعود گیر داد که باید افطاری را در بهترین رستوران بخوریم. بالاجبار مقابل پارک ملت، وارد رستورانی شدیم که تازه برای افطار باز کرده بود. تیپ حزباللهی ما و قیافهی لت و پار محسن در لباس بیمارستان که روی شانههاش آویزان بود و کیسهی سرمی که در دست داشت، باعث شد تا همهی نگاهها به طرف ما برگردد. من از خجالت آب شدم، ولی مسعود گفت:
- مگه چیه؟ مملکت مال ما هم هست. مگه ما دل نداریم که اینجاها غذا بخوریم؟
گارسون که آمد، با تتهپته خواست بفهماند که قیمت غذاهای اینجا بالاست که مسعود، بیخیال دست گذاشت روی منو و برای همهمان غذا انتخاب کرد. من سرم را انداخته بودم پایین و غذایم را میخوردم. محسن هم بدتر از من. سیامک گفت:
- مسعود، چرا اون دخترا اینجوری نگاهمون میکنند؟ مگه تا حالا آدم حسابی ندیدن؟
چند میز آن طرفتر، چند دختر جوان با ظاهری که از نظر ما بسیار زشت و ناشایست میآمد، نشسته بودند که دست از غذا کشیده و همهی حواسشان به ما بود. با نگاه تند سیامک، روسریشان را کمی جلو کشیدند، ولی چشم از ما برنمیداشتند.
ساعتی بعد که غذا خوردیم، بلند شدیم تا برویم. مسعود که رفت دم میز حساب کند، خندهاش گرفت. جلو که رفتم تا ببینم چی شده، گفت:
- این آقا پول غذا رو نمیگیره.
با تعجب پرسیدم چرا؟ که صاحب رستوران گفت:
- پول میز شما رو اون خانمها حساب کردهاند.
نگاهی به آنجا انداختم که جایشان خالی بود و رفته بودند...
منبع:وبلاگ حمید داودآبادی
"جادة الامام الخمینی (قدس سره)" بیروت - عکس از خبرگزاری فارس
از "فرودگاه بین المللی رفیق حریری" بیروت که خارج می شوی، در بزرگراهی قرار می گیری که برای ورود به هر نقطه بیروت باید از آن عبور کنی.
مناطق مستضعف شیعه نشین در جنوبی ترین نقاط بیروت در "ضاحیه"، "اوزاعی"، شیاح"، اردوگاه های "صبرا" و "شتیلا" و ...
مناطق تقریبا مرفه سنّی نشین در بیروت غربی همچون محل توریستی و خوش گذرانی صخره های "روشه" و مراکز فرهنگی تفریحی و ... در خیابان "الحمراء".
مناطق شرقی و شمالی بیروت که اکثرا مسیحی نشین هستند و بخصوص در "جونیه" مراکز تفریحی، کازینو، قمارخانه و عیاشی شیوخ عرب.
از همه مهم تر، "سفارت ایالات متحده آمریکا" در منطقه "دیرعوکر" بیروت شرقی که مرکز و مامن مسیحیان مارونی یا همان "فالانژیست ها"، "حزب کتائب" یا "قواة اللبنانیة" است. (آنان که چهاردهم تیر ماه سال 1361که حاج احمد متوسلیان عزیز را به همراه تقی رستگار، سیدمحسن موسوی و کاظم اخوان در شمالی ترین نقطه بیروت در منطقه "برباره" به اسارت گرفتند.)
برای رسیدن به همه این جاها، هر که باشی، چه بخواهی و چه نخواهی، باید از "جادة الامام الخمینی (قدس سره)" عبور کنی!