خداحافظ ای برادر زینب ....
يكشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۱۰ ب.ظ
... گوشه ای آرام می نشینم و ارام به فکر فرو می روم ...
چند روزی به غروب ماه صفر نمانده و یک به یک روزهای این دو ماه را مرور می کنم .........
و می رسم به انتها که باید پیراهن عزایم را در بیاورم .... حال این منم که مانده ام چه کنم
هاج و واج ...یا حاج و واج ... هنوز غم حسرت کربلا ....
دفترم را مرور می کنم ...
مخلص حرف دلم را پیدا می کنم .... و می نویسم :
باشد قرار و وعده ی ما جنت الحسین ....دنیا برای سینه زدن جایمان کم است .