بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

آخرین مطالب
آخرین نظرات

شهید ابراهیم هادی

جمعه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۰، ۰۴:۰۱ ب.ظ

 

******************************************************************************

یکی از شهدای ذاکر شهید ابراهیم هادی است که خیابان 17 شهریور به عکس او مزین است.یک شهیدی هم  هست که خیلی ها معتقدند او ابراهیم دوم است نامش رضا هوریا است، او به همراه حاج داود نیازی مسوول تدارکات و پشتیبانی گردان میثم بود. جریان آشنایی رضا هوریا و ابراهیم هادی به دبیرستان ابوریحان بر می گردد.یک روز با داود نیازی و محمود ژولیده و ابراهیم هادی و رضا هوریا نشسته بودیم که رضا تعریف می کرد، زمانی که دبیرستان بودیم، داشتیم با ابراهیم بازی می کردیم که از قضا یک دفعه اذان شد در همان حال دیدم ابراهیم توپ را گرفت و شروع کرد به اذان گفتن، رضا می گفت من رفتم وضو بگیرم و بعد وقتی وارد نمازخانه مدرسه شدم دیدم ابراهیم با 4 نفر دیگر دارند نماز جاعت می خوانند و ابراهیم هم امام جماعت است اصلاْ به ذهنم نمی رسید که ابراهیم وضو داشته باشد، وقتی نماز تمام شد ابراهیم گفت بازی مساوی تمام شد.در همان حال گفتم حاج آقا ببخشید شما کی وضو گرفتید، آقا ابراهیم جواب داد اولاْ من حاج آقا نیستم ، ابراهیم هادی هستم ثانیاْ من همیشه وضو دارم شما هم اگر میخواهی با ما رفیق باشی بهتر است که همیشه با وضو باشی.رضا هوریا می گفت این طور بود که ما با آقا ابراهیم آشنا شدیم.

جریان تیر خوردن ابراهیم هم به همان اذان گفتنش ربط دارد.وقتی ابراهیم تیر خورد من به همراه 4 نفر از بچه ها به کرماشاه رفتیم، چون ابراهیم در گیلان غرب تیر خورده بود. یکی از بچه ها به نام علی بلند دل گفت وقتی عراقیها آتش سنگینی روی ما ریختند، فرمانده ارتش و معاونش با بچه های ما از جمله حاج حسین الله کرم و ابراهیم حسامی و شهید ابراهیم هادی روی ارتفاع آن منطقه نقشه را پهن کردند و مشغول بررسی موقعیت منطقه بودند تا برای عملیات آماده بشوند در هین حال اذان شد و دیدیم که آقا ابراهیم،نوک آن ارتفاع ایستاد و شروع کرد به اذان گفتن، سرهنگ ارتش با عتاب به حاج حسین الله کرم گفت که شما اصلاْ به حرف ما گوش نمی دهید و کار خودتان را می کنید و...

وقتی که اذان به «اشهد ان علیاْ ولی الله» رسید دیدیم آقا ابراهیم چیزی نمی گوید، رفتیم جلوتر و دیدیم که تیر به حلقش اصابت کرده زود خودمان را به آن ارتفاع رساندیم و دیدیم ابراهیم افتاده و دهان و پشتش پر از خون است، در همان حال دیدیم که از ته دره صدایی دارد می آید نزدیکتر شدیم دیدیم 20 یا 30 عراقی پارچه سفید به دست گرفته و صدا می زنند "دخیل خمینی" یکی از  بچه ها که نامش جعفر بود و بچه ایلام بود و بعداْ هم شهید شد عربی بلد بود رفت جلو و گفت عراقیها می گویند به ما   گفته اند ایرانیها مجوسی و آتش پرست هستند ولی با این صدای اذان فهمیدیم شما مسلمان و شیعه هستید،یکی از این عراقیها در بین بچه ها ماندگار شد و خیلی ها هم به آقا ابراهیم خورده می گرفتند که این نفوذی است ولی آقا ابراهیم می گفت این طور نیست و همین طور هم شد و او در عملیات زین العابدین به درجه رفیع شهادت رسید.

آقا سید ابو الفضل می گفت از جمله خصوصیات ابراهیم هادی این بود که علاوه بر ورزشکار بودن مستحبی را ترک نمی کرد از جمله این که همیشه حنا می گذاشت و پنجشنبه ها ناخنهایش می گرفت و 2 تا از ناخنهایش را هم جمعه صبح می گرفت، هر کجای عالم که بود ظهر و غروب اذان می گفت، همیشه دائم الوضو بود چون وضو نمی گذارد آدم عصبانی بشود و لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند وقتی که عصبانی می شوید اگر ایستاده اید بنشینید و اگر نشسته اید بخوابید و اگر خیلی اذیت می شوید وضو بگیرید چون وضو به انسان آرامش می دهد.

جریان دیگری از شهید حاج ابراهیم هادی برمی گردد به زمانی که حاج محمد شهبازی تازه عکس ابراهیم هادی را در خیابان 17 شهریور کشیده بود، در آن زمان یکی از بازاری های تهران وقتی ازآنجا عبور می کرد عکس آقا ابراهیم را دیده بود و به محمد شهبازی گفته بود این عکس اسمش یدالله است نه هادی! برای حل این مشکل یک روز من به آنجا رفتم، جریان از این

قرار بود که آقا ابراهیم برای اینکه خودسازی کند در هفته چند روزی را در بازار تهران کارگری می کرد

.

فرازهایى از توقیعات مقدّس حضرت بقیة اللّه الاعظم

آگاهى بر امور شیعیان

«نَحْنُ وَإنْ کُنّا ثاوینَ بِمَکانِنَا النّائی عَنْ مَساکِنِ الظّالِمینَ ـ حَسَبَ الَّذی أَراناهُ اللّهُ تعالى لَنا مِنَ الصَّلاحِ وَلِشیعَتِنَا الْمُؤْمِنینَ فی ذلِکَ ما دامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْیا لِلْفاسِقینَ ـ فَإِنّا نُحیطُ عِلْماً بِأَنْبائِکُمْ، وَلایَعْزُبُ عَنّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ، وَمَعْرِفَتُنا بِالذُّلِّ الَّذی أَصَابَکُمْ مُذْ جَنَحَ کَثیرٌ مِنْکُمْ إلى ما کانَ السَّلَفُ الصّالِحُ عَنْهُ شاسِعاً، ونَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ مِنْهُمْ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لایَعْلَمُونَ».

اگرچه هم اکنون در مکانى دور از جایگاه ستمگران مسکن گزیده ایم ـ که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را مادامى که حکومت دنیا به دست تبهکاران است در همین دورى گزیدن، به ما نمایانده است ـ ولى در عین حال بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفى نیست. از خوارى و ذلّتى که دچارش شده اید با خبریم، از آن زمان که بسیارى از شما به برخى کارهاى ناشایست میل کردند که پیشینیان صالح شما از آنها دورى مى جستند، و عهد و میثاق خدایى را آن چنان پشت سر انداختند که گویا به آن پیمان آگاه نیستند.
علّت غیبت

«وَأَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجلَّ یَقُولُ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنْ آبائی إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطاغِیَةِ زَمانِهِ، وَإِنّی أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَلا بَیْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فی عُنُقی».

وامّا علّت غیبت ما، پس به درستى که خداوند عزّوجل مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید از چیزهایى که اگر برایتان آشکار شود ناراحتتان مى کند سؤال مکنید».

هیچیک از پدرانم نزیستند مگر آن که بیعتى از طاغوت زمانشان بر ایشان تحمیل گشت; امّا من زمانى که قیام مى کنم بیعت هیچیک از طاغیان و طاغوتان بر گردنم نیست.
نگهدارى حق

«حَفِظَ اللّهُ الْحَقَّ عَلى أَهْلِهِ، وَاَقَرَّهُ فی مُسْتَقَرِّهِ، وَ قَدْ اَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ تَکُونَ الاِْمامَةُ فِی أخَوَیْنِ إِلاّ فی الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، وَإذْ أَذِنَ اللّهُ لَنا فِی الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَاضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَانْحَسَرَ عَنْکُمْ، وَإِلَى اللّهِ اَرْغَبُ فِی الْکِفایَةِ، وَجَمیلِ الصُّنْعِ وَالْوِلایَةِ وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ، وَصَلّى اللّهُ على مُحَمَّد وَآلِ مُحمَّد».

خداوند، حق را بر اهلش نگه داشته و آن را در جایگاه خود ثابت قرار داده است، و از این که امامت و پیشوایى را در دو برادر، جز حسن و حسین(علیهما السلام)قرار دهد خوددارى نموده است، و هرگاه خداوند اجازه سخن گفتن به ما بدهد حق آشکار شده و باطل نابود و از شما دور مى گردد، و من به خدا روى مى آورم تا امور ما را کفایت نماید و با ما به نیکویى رفتار کند و سرپرستى فرماید، و او خوب وکیلى است و درود خداوند بر محمّد و خاندانش باد.
حقّ امام زمان(علیه السلام)

«وَلَوْلا أَنَّ أَمْرَ اللّهِ لا یُغْلَبُ، وَسِرَّهُ لایَظْهَرُ وَلایُعْلَنُ، لَظَهَرَ لَکُمْ مِنْ حَقِّنا ما تَبْتَزُّ مِنْهُ عُقولُکُمْ، وَیُزیلُ شُکُوکَکُمْ وَلکِنَّهُ ما شاءَ اللّهُ کانَ، وَلِکُلِّ أَجَل کِتابٌ، فَاتّقُوا اللّهَ وَسَلِّمُوا لَنا وَرُدُّوا الأَمْرَ إِلَیْنا فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ کَما کَانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَلا تُحاوِلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ وَلا تَمیلُوا عَنِ الْیَمینِ وَتَعْدِلُوا إلَى الْیَسارِ، وَاجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْوَاضِحَةِ».

اگر این نبود که نباید امر خدا نادیده گرفته شود و سرّ الهى آشکار و ابراز گردد، حقّ ما آن گونه بر شما ظاهر مى شد که عقلهایتان را بِرُباید و تردیدهایتان را برطرف کند; لیکن آنچه را که خداوند خواسته انجام مى شود و براى هر سرآمدى، کتاب و نوشته اى است. پس از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کار را به ما واگذارید و بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب بیرون آوریم چنان که ما شما را به سرچشمه بردیم.

براى کشف آنچه از شما پوشیده داشته شده کوشش مکنید، و از راه راست منحرف نشوید، و به نادرستى نگرایید. و بر اساس سنّت آشکار الهى به وسیله محبّت و دوستى خود، راه و مقصدتان را به سوى ما قرار دهید.
راویان حدیث

«وَأَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ».

وامّا رخدادها و پیش آمدهایى که در آینده روى خواهد داد، درباره آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید; زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدایم
وقت ظهور

«وَأَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ، فَإِنَّهُ إلَى اللّهِ وَکَذِبَ الْوَقّاتُونَ».

وامّا ظهور فرج، بسته به اراده خداست و آنان که وقتى براى آن تعیین مى کنند دروغ مى گویند.
یاور مردم

نامه اى از آن حضرت به مرجع بزرگ آیة اللّه سید ابوالحسن اصفهانى:

«اَرْخِصْ نَفْسَکَ، وَاجْعَلْ مَجْلِسَکَ فِی الدِّهْلیزِ، وَاقْضِ حَوائِجَ النَّاسِ، نَحْنُ نَنْصُرُکَ».

خودت را ارزان کن (فروتنى پیشه کن) و در دهلیز خانه ات بنشین (در دسترس مردم باش) و حاجات و نیازهاى مردم را برآورده ساز; ما یاریت مى کنیم...

 

مقدمه

پنجشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۰، ۰۹:۰۱ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم

امروز ۱۲/۱/۸۹ و تصمیم گرفتم به امید خدا این کار رو شروع کنم  ودوست دارم پاتوق همه بچه حزب اللهی ها بشه تا چشم این سوسول موسولا دربیاد .ایشالا /موضوع هامم در سمت راست می بینید آدرس ایمیلمم  تو (پست اکترونیک) هست دیگه براتون بگم /ایشالا می خوایم درمورد مسائل زیر بریم جلو :

۱- علائم ظهور (ازکتب مختلف -بحارالانوار جلد۱۳ )

(البته مباحثه ای بشه بهتره)

۲-دغده های شیعه (مخصوصا بچه حزب اللهی )

۳-بچه حزب اللهی و (سمعاوطاعتا)

(پیرامون ولایت فقیه-رهبری)

۴- بچه حزب اللهی و شاخص ها ومعیارها

(پیرامون سه شاخصه اصلی که حضرت آقا در ۸۹ فرمودند)

(اخلاص - بصیرت -عمل به موقع بدون افراط وتفریط) 

۵-بچه حزب اللهی ،شهادت وایثار

۶-بچه حزب اللهی به روایت تصویر

(عکس های بدون شرح)

 

 

فعلا به امید خدا اینا رو شروع می کنم اگه چیزی کمه نظر بدید .