بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

بچه حزب اللهی

... پراکنده نویسی های یک بچه حزب اللهی

آخرین مطالب
آخرین نظرات

پشت پرده غائله 18 تیر 78 . . . .

شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۰، ۰۶:۳۴ ب.ظ
18 تیر سال 1378 غائله ای که 12 سال پیش طی دو سه روزی ، چند خیابان اطراف میدان انقلاب و کوی دانشگاه را به آشوب کشید.
این هرج و مرج محدود به چند خیابان ، با وجود تمام بازیگران داخلی و بازیگردانانی خارجی با ساخت بلوایی در تاریکی و آتش زدن چند حلقه لاستیک و بلند شدن دود و غبار گرچه یک نطفه برنامه ریزی شده برای 10 سال آینده یعنی فتنه 88 بود اما با حضور حماسی مردم ایران اسلامی در 23 تیرماه 1378 تبدیل به شکستی تلخ برای بدخواهان ایران اسلامی شد. حماسه ای که با عظمت و شکوهی بیشتر در 9 دی ماه تکرار شد تا فتنه پیچیده و برنامه ریزی شده تر 88 نیز با تجلی بصیرت و آگاهی مردم تبدیل شکستی سنگین برای ضد انقلاب شود.
به گزارش «باشگاه خبرنگاران»، بنابر مستندات 88 افراد بلند پایه ای در کاخ سفید پشت این التهاب چند روزه ، چند خیابان تهران بودند یکی از این افراد «ریچارد پرل » است که فردی یهودی الاصل آمریکایی و سناتوری کهنه کار می باشد.

ریچارد پرل کیست؟
پرل 18-17 سال عضو کمیته دفاعی آمریکا و معاون وزیر دفاع ریگان بوده است و به قدری خود را مدیون رئیس جمهور یانکی ها می دانست که نام سگش را نیز ریگان نامیده است.
وی از چهره های ضد ایرانی محض است که در دوره ریاست جمهوری ریگان در جنگ ایران و عراق با سنگ تمام گذاشتن برای صدام حسین ، سلاح های شرکت سولنام اسرائیل را در اختیار دیکتاتور عراق قرار داد.
اما سالها بعد در زمان جورج بوش وقتی تاریخ مصرف صدام رو به انقضا رفت ریچارد پرل جزو کسانی بود که سناریوی حمله و اشغال عراق توسط آمریکایی ها را طراحی کرد و صدها هزار عراقی و ده ها آمریکایی را به کام مرگ کشاند.
مادران عراقی شاید او را ندیدند اما مادر یک سرباز آمریکایی در دیدار با وی انتقاد خود را چنین ابراز داشته است: «شما بچه های ما را کشتید ، می فهمی وقتی تنها پسرت بمیرد یعنی چه؟»
ریچارد پرل در طول سالها جنگیدن ، خوب فهمیده بود که با ایران نمی توان جنگ نظامی داشت لذا در پاسخ به سوال امیرعباس فخرآور مبنی بر اینکه قصد جنگ به ایران دارند یا خیر گفت: «ایران عراق نیست که بتوان مانند صدام خیلی زود از پای در بیاید حمله نظامی به ایران یعنی شکست محض و هزینه های جبران ناپذیر ،‌سقوط ایران باید از روش های نرم و متفاوت دیگری پیش برود. شاید واژه نفوذ بهترین واژه باشد که البته در زمان اصلاحات هم فرصتهای مناسبی به وجود آمد مثل ماجرای 18 تیر که مقدمات طراحی برای تغییر حکومت ایران زده شد.»
حالا بعد از تجربه عراق و غائله 18 تیر می توان به لایه های حضور آمریکایی های در فتنه 88 نیز در بین صحبتهای ریچارد پرل پی برد و باید دید کی و کجا و چه کسانی از آمریکایی ها اعترافات جدیدی را از فتنه 88 را رو می کنند.
ریچارد پرل این بازیگردان خارجی غائله 18 تیر از روزها پیش از آشوب خیابانی 18 تیر با بازیگران داخلی آن در ارتباط بوده است.

پیاده نظام های 18 تیر
پیاده نظامانی مانند منوچهر محمدی که اصلاً دانشجو نبودند و باید در بین دانشجویان نفوذ پیدا می کردند.
منوچهر محمدی در سخنرانی در جمع ضد انقلاب در خرداد سال 1378 با وجودیکه هیچ مدرکی دال به دانشجو بودن وی در هیچ دانشگاهی وجود نداشت بارها به دروغ به دانشجو بودن خود تاکید کرده و بیان داشته است :«حکومتی غیرمذهبی باید در کشور سرکار بیاید ، بنده در بین دانشجویان هستم و سازمان دانشجویی را به عنوان یک سازمان غیرمذهبی اداره می کنم و به دلیل بودن با دانشجویان به خواسته های آنها واقف هستم و البته بعدها بوش نیز از دروغ های محمدی تقدیر شایانی کرد.
از جمله افراد تاثیرگذار در غائله 18 تیر محسن سازگارا بود که باید در مطبوعات وظایف غرب را انجام می داد و همچنین احمد باطبی که با حمایت آمریکا از ایران فرار کرد و به اردوگاه اشرف رفت تا کاخ سفید سردرآورد. باطبی خود اذعان داشته است پیراهن خون آلودی که در عکس معروف وی مشهود است در خانه به رنگ آغشته کرده تا نماد دورغین برای آشوب بسازد و این عکس طبق یک برنامه ریزی از پیش هماهنگ شده توسط یک عکاس گرفته شد تا در ابعاد وسیع در روزنامه های زنجیره ای منتشر شود.
ناگفته نماند بسیاری از حامیان و دست اندرکاران این روزنامه های زنجیره ای ، 10 سال بعد هم آتش بیار فتنه 88 شدند و پیراهن خونی تیر 78 سالها بعد به پروژه کشته سازی ها تبدیل گشت تا باطبی با نام کشته های دروغین در میان ضد انقلاب سخنرانی کند و اینگونه ماموریت جدیدش را انجام دهد.
از دیگر مهره های 18 تیر اکبر گنجی است که خود را تئوریسین این غائله می داند هرچند این آقای تئوریسین ، بعدها همقطار فاصله ها در فتنه شد ، آنچنان که تصاویر او در کنار گوگوش لس آنجلسی بارها در رسانه های خبری انعکاس یافت.
همچنین فاطمه حقیقت جو هم از بازیگرانی بود که در مجلس آن روزها ، نقش حلقه رابط را بین اجزای اصلی غائله بازی کرد.
از دیگر بازیگران 18 تیر علی اکبر موسوی خوئینی ها است که با تلاش و پافشاری یکی ا ز سران فتنه 88 توانست از ایران بگریزد.
علی افشاری و امیرعباس فخرآور هم جزو کسانی بودند که فرامین کاخ سفید را در اطراف خیابانهای کوی دانشگاه در تیرماه 78 پیاده کرده اند.
فخرآور قبل از فراردر یکی از کافی شاپ ای تهران در حالیکه اقدام به عضوگیری میان ضد انقلاب می کرد به نقش حمایتی رسانه های غربی اعتراف کرده است. وی در آن کافی شاپ گفته است: «الان به مرحله سازماندهی رسیده ایم و شبکه های رادیویی و تلویزیونی درست در اختیار ما هستند حتی از ما برنامه های مستقل خواسته اند.»
به غیر از این برنامه دادن و دستورالعمل گرفتن قبل از غائله ، کاخ سفید در روز آشوب هم مستقیماً با پیاده نظامش که در کف خیابان بود در تماس بوده است.
فخرآور در این باره اذعان داشته است در ایران با پرل در ارتباط بوده و روز 18 تیر با وی گفتگویی از طریق تلفن همراه برقرار کرده است.
در همین راستا روزنامه های زنجیره ای هم وظیفه داشتند موازی با آمریکایی ها با ایجادجریان سازی مصنوعی ، حفره های اطلاعاتی ایجاد کنند و با مشغول کردن سیستم امنیتی کشور ، مانع از تمرکز دستگاهها به این مراودات شوند.
تمامی این چهره ها برای ایجاد التهاب در خیابانهای تهران توجیه شده بودند و شاید دور نباشد زمانی که شخصی که بین این افراد نفوذ داشته است به تهران بیاید و مانند سردار مدحی از جزئیات دستورات آمریکایی ها برای غائله 12 سال پیش بگوید.
امیرعباس فخرآور مهره فعالی بود که آمریکایی ها او را برای بلوای 72 ساعته در نظر گرفته بودند کسی که به عنوان قهرمان مردمی از سوی آمریکا معرفی می شد ولی حتی برادر خود را برای پررنگ کردن نقشش قربانی کرد.
آرش فخرآور در سال 78 تنها 14 سال داشت که به تحریک و اجبار امیرعباس ، برای شلوغ تر کردن خیابانهای اطراف انقلاب به کوی دانشگاه می رود.
وی با اشاره به وقایع 18 تیر به خبرنگار ما گفته است: فعالیتهای خانواده کل به خاطر برادرش بوده است و آنها علاقه ای به فعالیتهای به اصطلاح سیاسی نداشتند.
پس از گریز فخرآور از ایران آمریکایی ها تصمیم می گیرند تا از وی به نحوی دیگر استفاده کنند بنابراین ریچارد پرل شخصاً مامور این پرونده می شود و مسئولیت این امر را در دست می گیرد.
و در 29 آوریل 2006 در خیابان مقدین دبی با فخرآور ملاقات می کند.
خود پرل در این باره می گوید: «به دبی آمدیم که مرد جوانی به نام امیرعباس فخرآور که از ایران فرار کرده است را ملاقات کنیم»
پرل آمده بود تا فخرآور را برای ماموریت جدید آمریکایی اش توجیه کند تا وی خارج از مرزهای ایران سرباز آمریکایی علیه کشور خود شود.
بازخوانی وقایع 12 سال گذشته این نکته را آشکار میکند که مهره سنگینی مثل پرل و بعدها خود بوش با یک عنصر دون پایه مانند فخرآور دیدار می کنند ولی حالا آمریکایی ها دیدار مدحی با کلینتون را تکذیب کرده و آن را دور از واقعیت عنوان می کنند.
آمریکایی ها طی یک نمایش تبلیغاتی فخرآور را به سنای آمریکا بردند و وی در یک نطق از پیش تعیین شده گفت: «اما قبل از هر چیز بیشتر به موبایل ، دوربین ، کامپیوتر ، دستگاه چاپ ، سایت و مهمتر از همه رادیو و تلویزیون قدرتمند احتیاج داریم.» این گفته ها به راحتی بیانگر اهمیت ارتباط گیری در نگاه ضدانقلاب در فتنه انگیزی علیه کشور می باشد و این رادیوتلویزیونهای مورد تقاضای فخرآور به خوبی در اختیار ضد انقلاب قرار گرفتند تا اوج فعالیتشان را در جریان فتنه 88 در تحریک اغتشاشگران شاهد باشیم.
شخصیت ضد ایرانی دیگری که در 18 تیر تاثیرگذار بود مایکل لدین یهودی و نئومحافظه کار آمریکایی و جز فعال «امریکن انترپرایز» است که به عنوان یک عنصر ضد ایرانی شناخته می شود پای همه مطالبی که لدین می نویسد یک جمله معروف دارد « لطفاً زودتر به ایران حمله کنید»
وی در راستای همان سناریو چتر حمایتش را روی سر فخرآور گسترانید تا عده ای در داخل باز فریب آمریکا را بخورند.
لدین در مراسمی که از فخرآور تجلیل می شود وی را به عنوان شخصی که سختیهای زیادی متحمل شده تا به اینجا برسد معرفی می کند.
از دیگر وظایف فخرآور جذب نیرو در شهرهای مختلف بود که از تلویزیونی به تلویزیون دیگر می رفت تا حرفهای آمریکایی ها از حلقوم وی بیرون بیاید و بتواند عده ای را در دور خود جمع کند.
در سخنرانی های وی بارها بر لزوم تحریم نفت ایران برای قطع کردن شاهرگ حیاتی جمهوری اسلامی تاکید شده است اقدامی که طبیعتاً صدای کاخ سفید از حنجره فخرآور می باشد.
از دیگر همکاران فخرآور در وقایع 18 تیر می توان فاطمه حقیقت جو ، محسن مخملباف و همچنین افشاری و باطبی را نام برد که پای ثابت تلویزیون سازمان سیا یعنی VOA بودند. فاطمه حقیقت جو خود به صراحت هدف سلطنت طلب ها ، منافقین و همه مخالفان نظام را مشترک دانسته است و محسن مخملباف هم بازیگری است که از دیدارش با واسطه سارکوزی سخن گفته است.
شاید در بیان عملکرد فخرآور و اطرافیانش بازخوانی گفته های تاثیربرانگیز آرش فخرآور ، بازگو کننده گوشه کوچکی از شقاوهای وی باشد.
آرش فخرآور ضمن ابراز ناراحتی از وضعیت خود در فرانسه گفته است ، با وعده های زیبایی مانند آزادی و احقاق رویاهایش از ایران خارج شده است اما با ناهنجاری های جامعه و وضعیت بد معیشت روبرو گشته و حتی خیلی از مواقع مکان و غذایی برای امرار و معاش خود نداشته است.
امیرعباس فخرآور هم در همین روزهای کارتون خوابی و گرسنگی برادرش سر به کار خود گرم داشت و همچنان نمایش تبلیغاتی اش را دنبال می کرد. نمایشی که عشق به آمریکا و اسرائیل را از زبان وی تجلی می داد وی بارها در سخنرانی هایش تاکید کرده است : «ما عاشق ایالات متحده و عاشق اسرائیل هستیم.»
هر چند این حرف ها حتی برای آرش فخرآور هم رنگی نداشت و وی از کنار همان برج ایفل به بن بست دروغ های ضد انقلاب رسید.
آرش ، اینگونه از تجربیات تلخ خود در مواجهه با واقعیات اپوزوسیون خارج نشین می گوید: «افرادی که من را ترغیب به رفتن خارج کرده بودند و گفته بودند به من افتخار می کنند وقتی به فرانسه رسیدم مدعی شدند من را نمی شناسند یکی از دلایلی که باعث شد به حماقت اپوزوسیون خارج نشین پی ببرم وقتی بود که درباره علت خروج یکی از افراد ناشناخته اپوزوسیون از ایران پرسیدم و پاسخ شنیدم وی آمده تا پادشاه ایران شود!«
آرش که همچنان با برادر خود در ارتباط است در تشریح احوال این روزهای امیرعباس ، علیرغم تمام خوش خدمتی هایش به آمریکا می گوید: در شش ماه اور خروج امیرعباس از ایران امکانات خوبی در اختیار وی قرار دادند اما بعد از مدتی با ظهور افراد جدید به صحنه و بالا آمدن اسمهای دیگر ، امیرعباس برای آنها تکراری شد ، هرچند برادرم همچنان هم در خدمت آمریکایی هاست.
آرش که نمی خواست سرنوشتی مانند برادرش داشته باشد و از طرفی هم میان تور اطلاعاتی ایران در خارج از کشور قرار گرفته بود جلوی دوربین خودی از باتلاق ضد انقلاب خارج نشین می گوید: «من در دوماهی که در فرانسه بودم همه پوچی گفته های ضد انقلاب را فهمیدم و با خود گفتم اگر همه آدمهای مبارز خارج نشین چنین طرز فکری دارند که یکی پیامبر می شود و دین راه می اندازد و دیگری دولت موقت درست می کند نباید مانند این ابله ها بیاندیشم. من در 19 سالگی متوجه اشتباه خود شدم اما درا ین جا افرادی هستند که در 65 سالگی هم هنوز نفهمیده اند اشتباه می کنند ،‌هنوز در سر خیال حکومت دارند و به خیال خود دست به مبارزه می زنند در حالیکه هیچ کس آنها را نمی شناسد.»
آرش اکنون به تهران آمده است اگر چه شاید آنها که گفته اند مدحی در ازمیر و مالزی است این واقعیت را نیز انکار کنند اما مهم اینجاست که این مستندات و آبروریزی ها برای ضدانقلاب ،‌از غائله 18 تیر اینگونه افشا شده است و حال باید منتظر بود و دید دستگاه امنیتی کشورمان کی و کجا مستنداتی از فتنه 88 آشکار خواهد کرد ، مستنداتی که مطمئناً مردم ایران بی صبرانه منتظر آن هستند.
  • محسن هادی

نظرات  (۱)

  • ما چند نفر هستیم
  • سلام به اون لبخند زیبات

    هرگز نگ که بال کبوتر شکسته شد
    حتی بدون بال کبوتر کبوتر است

    با یک طرح جدید به روز شدیم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی